گلاویز شدن دو گاو با هم و بند کردن شاخهای خود به یکدیگر، گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، مجازاً، به پر وپای کسی پیچیدن. پرخاش کردن. (فرهنگ فارسی معین)
گلاویز شدن دو گاو با هم و بند کردن شاخهای خود به یکدیگر، گلاویز شدن دو کشتی گیر در آغاز کشتی، مجازاً، به پر وپای کسی پیچیدن. پرخاش کردن. (فرهنگ فارسی معین)
قربانی. به گرد سر کسی گردیدن. به گرد فلان کس رفتن، بلاچین شدن. بلاگردان شدن. (مجموعۀ مترادفات). قربان گردیدن: بر گرد فسون سازی نیرنگ تو گردم قربان سر آشتی و جنگ تو گردم. ملک قمی (از مجموعۀ مترادفات)
قربانی. به گرد سر کسی گردیدن. به گرد فلان کس رفتن، بلاچین شدن. بلاگردان شدن. (مجموعۀ مترادفات). قربان گردیدن: بر گرد فسون سازی نیرنگ تو گردم قربان سر آشتی و جنگ تو گردم. ملک قمی (از مجموعۀ مترادفات)
مواجه شدن، روبه رو شدن، رویارو شدن، مساوی شدن، یکسان شدن، مطابق شدن، مطابقت کردن، مساوی شدن، به تساوی دست یافتن، به تساوی رسیدن، همتا شدن، هم ردیف شدن، هم پایه شدن
مواجه شدن، روبه رو شدن، رویارو شدن، مساوی شدن، یکسان شدن، مطابق شدن، مطابقت کردن، مساوی شدن، به تساوی دست یافتن، به تساوی رسیدن، همتا شدن، هم ردیف شدن، هم پایه شدن